خلاصهٔ رمان «زنی در پنجم» اثر داگلاس کندی
نوشته شده توسط : Kloa

فرار از گذشته
۱. آغاز سقوط یک استاد دانشگاه
هری ریکس، استاد ادبیات، پس از رسوایی شغلی و شکست زندگی زناشویی‌اش، از آمریکا می‌گریزد. او به پاریس می‌آید، شهری که در عین زیبایی، لایه‌های تاریکی درون خود پنهان کرده. هری به‌دنبال شروعی دوباره است، اما بار گناه و ناکامی رهایش نمی‌کند.

۲. ورود به دنیای زیرزمینی پاریس
هری در ساختمانی مشکوک و متروک در محله‌ای فقیر زندگی می‌کند. او شغل عجیبی به‌دست می‌آورد: نگهبانی شبانه از انباری که مقر قاچاق و دسیسه‌های تاریک است. گویی از آفتاب فاصله گرفته و وارد شب ابدی شده است.

۳. ملاقات با زنی در پنجم
مارگیت، زنی مجار، با جذابیتی رازآلود، به زندگی هری وارد می‌شود. او تنها در ساعات خاصی حاضر به دیدار است، در خانه‌ای پر از سکوت، کتاب و سایه. رابطه‌شان آتشین است اما قانون‌مند و محدود. هری درگیر زنی می‌شود که مرز واقعیت و رؤیا را مخدوش می‌کند.

۴. مرگ‌هایی با امضای نامرئی
دشمنان هری یکی پس از دیگری حذف می‌شوند. ظاهراً بدون دخالت مستقیم، اما هم‌زمان با ظهور مارگیت. آیا این زن مأمور انتقام است؟ یا تجسمی فراواقعی از میل سرکوب‌شده هری برای خلاصی از شرّ گذشته؟

۵. هویتِ مبهم مارگیت
هری تلاش می‌کند دربارهٔ مارگیت تحقیق کند، اما درمی‌یابد که هیچ‌کس او را نمی‌شناسد. حتی خانه‌ای که به آن می‌رود ممکن است وجود خارجی نداشته باشد. این پرسش سربرمی‌آورد: آیا مارگیت زنده است؟ یا بازتابی از ذهن بیمار و افسردهٔ هری؟

۶. جدال حقیقت و توهم
در پایان، هری بین واقعیت، روان‌پریشی و ماوراء می‌ماند. او یا در حال فرو رفتن در جنونی درونی است، یا با نیرویی فراانسانی مواجه شده. کتاب، با پایانی باز، خواننده را میان دو جهان معلق رها می‌کند: عقل و اسطوره.





:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 27 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: